از وقتی یه دختر بچه بودم خیلی وقت می‌‌گذره.
یه دختر بچه‌م که این دور و بر می‌گرده
خیلی وقت پیش
عروسک کوچولوی من تو گلدون اتاق
یه کتاب شعر خوند. حقیقت بالا می‌ره، پایین می‌ره.
خیلی وقت پیش، یه نفر تو اتاقای قدیمی خونه‌ کرد،
حرف مفت، خیلی وقته هیچ‌کی منو نخواسته!
یه تار موی سفید کلفت‌ وزوزی بارون،
آویزونه اونجا
... رو آب یه جوری باس زندگی کرد
انگار هیچی نشده.
انگاری منتظر همسایه بودیم
یا پلیس که بیاد در بزنه و بگه: بیاین دنبال من
آره، انگار هیج‌چی نشده
تر و تمیز
انگار هرچی بود تو اون روزای آخر
خیلی خصوصیه،
واسه تو آمادگی نداشتم،
عینهو واسه یه مرض.
همین‌جا. حبسم کن.
همه‌شو مصادره کن،
لباسامو. پرتم کن تو اون زندون
دم دریای مخفی.

توآ فورستروم, محسن عمادی

0 نظرات:

ارسال یک نظر