بیست و هفت سالهام و بدون روشنگری.
کتاب مردگان بر بسترم و بریدگیها، خورشید در سرزمینهایش، فرمانهای فریاد شده، صداها از میان گوشهایم میگذرند
سرم ایستگاهی دور است
گمشدهام، یقین ندارم تو را کجا میشود پیدا کرد؟ در تاریکی؟ آیینهی تغییرناپذیر
محسن عمادی, هیدی لیههو
کتاب مردگان بر بسترم و بریدگیها، خورشید در سرزمینهایش، فرمانهای فریاد شده، صداها از میان گوشهایم میگذرند
سرم ایستگاهی دور است
گمشدهام، یقین ندارم تو را کجا میشود پیدا کرد؟ در تاریکی؟ آیینهی تغییرناپذیر
محسن عمادی, هیدی لیههو
0 نظرات:
ارسال یک نظر