.

دوباره عید شد و خانه تکانی و چیزای نو ولی تو میدونی که عیدای من همیشه چه جوری گذشتن امیدوارم که این بار مثل همیشه نباشه.
خوب این هفته هم چهارشنبه آخر ساله نه فکر کنید خدایی نکرده جشن وشادی و پایکوبی ،نه همش ترقه و مین و میدون جنگه،آرامش میره و داد و هوار کشی شروع می شه کلی دعوا می شه کلی می سوزن.یه جاهایی هم هست که دخترها و پسرها دور هم جمع میشن و دور آتیش چرخ می خورن اما خوب تو یه حرکت ماشین گشت پیدا میشه و خیلی ملایم همه رو جمع می کنه.
کوچیک که بودیم جلو خونه آتیش درست می کردیم شیرینی می خوردیم و آش رشته درست می کردیم و کلی هم ذوق داشتیم.اما حالا می ترسم که چهارشنبه بشه و بازدعواها شروع شه.
امسال رو باید بریم پیش دایی رضا می دونم که صحنه های جالبی نمی بینم اما خوب اونم تنهاست و منتظر.هر سال تا سال تحویل می شد زود تر از همه خونه مامان بزرگ بود کت و شلوارش رو که می پوشید کلی می خندیدم.اما دیگه نه دایی رو می بینیم و نه کاراش و ننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننه

0 نظرات:

ارسال یک نظر