مي داني كه ميبينم خيلي از چيزها را بدون كوچكترين اعتراض
خفه شدنت هم زمان دارد و يا خفه كردنت هم بي زماني را مي رساند.
همه چيز در دوري گرد گرفته قرار كه هر شبي عكس ماه هم ديگر در ان نمي افتد.ديگر پيشانيت را به نيتي قرمز نمي كنم شايد
قرنها مي گذرد از بي تو بودن ها و صدها كم مي شود از تو، تار زخمي كه گرفته پيراهنت را.
انقلاب هم براي خودش مي داني دارد كه تو در آن درب و داقان بگردي.اتو بوسي هم سپر بلايت نمي شود .
ديشب آب دريا را تكاندي موهايت شوري را گرفته
خستگيت را در كنجي مي ريزي آرامش همه جا بهم مي ريزد.چوب چوب را مي زند
0 نظرات:
ارسال یک نظر