زنی تنها در نخلستان غربت
در زیر نخلی پنجاه ساله
موهایش را با تار شانه می کند
او در انتهای چهل سالگی
سیاهی پیراهنش بر روی دندانش جر می خورد.
زن مست ماه و
... چشمانش عسلی ،گاهی قرمز
صدای سازی دور بر حلبی آباد می نوازد
و زن شکمش طبل، سینه اش سنج می زند
آوایی تلخ از کناره دندانش شر شر می ریزد
عصایی رنگی بر فرق سرش گره خورده
آنها به جانش شروه می خوانند
و او بی محابا میان گود سجاده می اندازد
و مست مست الله الله گویان تاب می خورد
سجاده با کفی بر دهان خیس می شود
زن زوزه می کشد
کافر و مومن به جانش تمنا می کنند
او را باید به خور جنی ببرند
آنجا طبل ها به جای دلش کوک می شوند.
نینا
در زیر نخلی پنجاه ساله
موهایش را با تار شانه می کند
او در انتهای چهل سالگی
سیاهی پیراهنش بر روی دندانش جر می خورد.
زن مست ماه و
... چشمانش عسلی ،گاهی قرمز
صدای سازی دور بر حلبی آباد می نوازد
و زن شکمش طبل، سینه اش سنج می زند
آوایی تلخ از کناره دندانش شر شر می ریزد
عصایی رنگی بر فرق سرش گره خورده
آنها به جانش شروه می خوانند
و او بی محابا میان گود سجاده می اندازد
و مست مست الله الله گویان تاب می خورد
سجاده با کفی بر دهان خیس می شود
زن زوزه می کشد
کافر و مومن به جانش تمنا می کنند
او را باید به خور جنی ببرند
آنجا طبل ها به جای دلش کوک می شوند.
نینا
0 نظرات:
ارسال یک نظر