گهواره جهان تنگ تر میشود که نمی دانم چه
یک سال گذشت هر سال همین موقع وقتی خارکا قرمز می شن.آب دریا گرم می شه و ماهیها به عمق آبهای سیاه حرکت می کننن و مرغای دریایی هر روز عصر به سمت ساحل می یان و با صدای قشنگشون برانم میخونن متولد می شم.نمی دونم از اومدنم خوشحال باشم یا نه اما جبری که بر همه چیز حکم فرماست نا خواسته پا به جایی می زاری که جز تنش و استرس هیچ چیز دیگه ایی بدست نمی آری.اما باز هم خوشحالم در طول این یک سالی که گذشت کلی کارهای مثبت و خوب انجام دادم و مسیر زندگیم متفاوت تر از گذشته سپری شد.اما مسائل ناراحت کننده زیادی هم پشت سر گذاشتم آدمایی رو از دست دادم، اما خوب زندگی همینه.زندگی مثل یه پازله که همین جور باید مهره ها رو جا به جا کنی تا مسیر اصلیت رو پیدا کنی بعضی وقتا یه مهره اون بالا می مونه و تو ناامید تر از همیشه فکر می کنی که دیگه هیچ راهی وجود نداره که اون رو سر جاش قرار بدی اما اینقد فکر می کنی و کلی هم اعصبانی می شی چون خیلی راحت نیست که مهره سر جای خودش قرار بگیره اما در آخر سر حتمن موفق می شی.
الان که دارم می نویسم پر از حس خوبم،خوشحالم که با دو تا دوست خیلی خوب آشنا شدم که در طول این مدت خیلی مسائل رو ازشون یاد گرفتم.بعضی جمله ها هستن که زندگیت رو دگرگون می کنن.
نباید دریا رفتن رو فراموش کنم.و شبای زمستون کنار ساحل وکلی ترانه های خاطره انگیز.
دوست دارم از تو بنویسم بهترین هدیه روزاهای بارانی. و بهترین هدیه سال 89 .
خواندم
من پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد
آرام آرام
پری کوچکی غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحر گاه از یک بوسه به دنیا
خواهد آمد.
جواب داد
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست.
2 نظرات:
بهتر از اینا در پیش داشته باشی خانمی
omidvaraM bE hamE areZohat BerSi
ارسال یک نظر