عبور از تپه های لغزان ماه
دل دیوانه می خواهد
که منش بسیارم،هستم،دارم
دروازه بگشا قلعه بان پرده نشین
تا سپیده دم به شکرانه یکی پیاله دیگر پریشانم کن

1 نظرات:

عموفیروز گفت...

واه واه واه!
تو این هیاهوی همه گیر چه زیبا آفریدی.
دلمان آرام گرفت.

ارسال یک نظر