همسفر







وقت سفر که میشه همیشه یه استرس خاصی دارم البته تا وقتی که به محل مورد نظرم نرسیدم.ساعت 1 بود که حرکت کردیم واقعن شب و سکوت و جاده لذت خاص خودش رو داره.
ساعت 6 بود که رسیدیم اول رفتیم شاه چراغ هوا عالی بود چادر رو که گرفتم رفتم تو یه حس خیلی عجیبی داشتم من برای بار دوم بود که می رفتم اما دوستم اولین بار.وقتی که وارد می شی و می بینی که همه آدم هایی که اونجا هستن بدون ریا هر کدوم فقط برای خودشون دعا می کنن و خودشون هستن یه حال معنوی پیدا میکنی.دوستم اصلن صحبت نمی کرد و فقط به آدمهای اطراف خیره شده بود.من محیط اونجا رو خیلی دوست دارم آروم می شم.1 ساعت اونجا گذروندم.عصر باغ عفیف آباد رفتیم کلی خندیدیم دفعه قبل که رفته بودیم.اتاق خواب شاه پا بر جا بود و این دفعه که رفته بودیم برداشته بودن از سربازا پرسیدیم اتاق خواب چی شد. گفتن برداشته شد.بله ما نباید از زندگی خصوصی مردم دیدن کنیم.بارون نم نمی میامد و خیلی زیبا بود رفتیم تو باغ دور زدیم هر کسی یه گوشه دنجی انتخاب کرده بود.از اونجا به حافظیه رفتیم بارون خیلی شدید تر شده بود اما من زیر بارون ایستاده بودم خیلی عالی حافظیه باشی بارون بیاد واییییییییییییییییییییییییییییی

فقط می تونم بگم جزحس خوب و آرامش هیچ چیز دیگه ایی نبود خوشحال بودم

یه تارخچه کوچولو از باغ عفیف آباد رو می گم:
باغ عفيف آباد كه آن را باغ گلشن نيز مي نامند در مغرب شيراز و در جنوب خيابان قصرالدشت و در انتهاي خيابان عفيف آباد واقع است. اين باغ يكي از قديمي ترين و زيباترين باغ هاي شيراز است. مساحت باغ حدود 127 هزار متر مربع است. اين باغ در دوره صفويه از جمله باغ هاي آباد شيراز و مقر پادشاهان وقت بوده است. سازنده عمارت فعلي باغ با 17000 متر مربع زيربنا، ميرزا علي محمدخان قوام الملك دوم مي باشد كه در سال 284 ه.ق. آن را احداث نموده و قنات "ليمك" را كه در 15 كيلومتري باغ و در محل قصر قمشه بود براي مشروب نمودن باغ خريداري كرد. اين باغ سرانجام به يكي از وارثين قوام به نام عفيفه رسيد و بدين نام نيز شهرت يافت. باغ عفيف آباد در سال 1341 به وسيله ارتش و زير نظر سازمان ميراث فرهنگي تعمير و مرمت شد و هم اكنون به عنوان موزه نظامي تحت اختيار سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران است. اين باغ كه معماري آن آميزه اي از ويژگي هاي معماري دوران هخامنشي، ساساني و قاجاريه است ذيل شماره 913 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد.
خیلی دوستت دارم.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یارب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی......






1 نظرات:

مهتا گفت...

تو کی رفتی شیراز؟؟/

ارسال یک نظر